تحولی است، پدید آمدن اجتماعی که ابزار ارتباطی غالب در آن اینستاگرام و تلگرام است. خصلت اصولی تجربه اینستا-تلگرامی، این است که بسیار «شکلی» صورت میگیرد. چه در اینستاگرام که اساساً مبتنی بر انتشار و اشتراک تصویر است، و چه در تلگرام که در آن استعمال تصاویر و شکلکها نسبت به متن غلبه یافته است، روزگار بر مدار «عکس» میگردد.
این مفهوم ارتباطات «شکلی»، در مقابل، ارتباطات «گفتمانی» قرار میگیرد. به تعبیر دیگر، انسان متمدن، علی الاصول، بر مبنای پیش فرضها و مقولات مفهومی و کلامی به دنیا مینگرد، ولی، در تجربه اینستا-تلگرامی، ادراک به قدر زیادی مجرد از رمزهای کلامی تحقق مییابد، و جنبه «شکل شناختی»، و «حس و حال» بر آن غلبه مییابد. شبکه و نظامهای ارتباط شبکهای مانند تلگرام، روشهای درک ما از جهان را متحول کردهاند، و بویژه و از همه مهمتر، برخورد ما را با همه چیز، سطحی و گذرا کردهاند. دیگر به جای «نوشتن و خواندن»، «عکس و تصویر» جایگزین شده است، و به جای امر «منطقی»یا «امر اخلاقی»، «امر شکلی»یا «امر باحال» جایگزین میشود. «عکس» جای «مکث و تأمل» را میگیرد.
کاوش 1.
سالهای اخیر، صحنه قیام ناگهانی شکل شبکهای اجتماع و انسان است، و از این بابت نمیتوان انکار کرد که همه عالمان علوم انسانی و از جمله علوم رفتاری غافلگیر شدهاند؛ از علم اقتصاد که با حضور فائق و مسلط کار ماشینها، باید در پارادایم اقتصاد کلاسیک که منشأ ثروت ملل را کار انسان تلقی میکرد تجدید نظر صورت دهد گرفته، تا جامعهشناسی که نهادهای اصلی اجتماعی را دستخوش دگرگونی بنیادین یا فروپاشی یا جایگزینی با نهادهای جدید شبکهای میبیند، و تا فن مدیریت که باید شاهد زوال اشتغال و کار و مدیریت انسانی و جایگزینی ماشینها باشد، همه و همه، نشاندهنده وقوع یک چرخش پارادایمی و ریشهای در همه علوم انسانی است که جوهر آن را ظهور «شبکه» و «جامعه شبکهای» تشکیل میدهد.
جوهر این جامعه شبکهای، سرعت و شتاب و گذرا بودن است. همان عنصری که در جایگزینی عکس به جای مکث در ارتباطات اینستا-تلگرامی مشهود است.
ازاین زاویه دید، شبکه و بویژه ارتباطات اینستا-تلگرامی، ریخت کلیدی عصر مدرن است؛ بدین معنا که شبکه، برای اولین بار توانسته است تا سرعت و شتاب تحولات را به حدی برساند که زندگی اجتماعی به شکل یک وب یا تار عنکبوت مبدل گردد که در آن انسانها کاملاً به نقاط تقاطع خطوط و «وسط ضربدرها» تقلیل بیابند و روند معقول «جریان»ها، «روابط» و «گره»ها بر همه چیز حکم براند.
افراد، از سوی شرکای کنش، به عنوان اعضای کانالها و گروههای اینستا-تلگرامی برآورد میشوند و شخصیت مستقل چندانی برای آنان ملحوظ نیست. این، بدان معناست که ارتباط ما نه فقط با اشیاء، بلکه با انسانها نیز گذرا و فارغ از اهتمام شده است.
کاوش 2.
ارتباطات انسانهانه تنهافارغ از اهمیت متقابل شده است، بلکه از خصومتهای گذرا و بزن در رویی هم آکنده گردیده. انحایی از نبرد نمادین شکل گرفته است که چون عالمان علوم رفتاری، عمدتاً به فضای زیست قبلی انسانی و اجتماعی آشنایی دارند، آنها را به رسمیت نمیشناسند، با این که این نبردها و خصومتها از جنس نوینی هستند.
در واقع، شبکهها، تبدیل به میدان اصلی نبرد نمادین شدهاند که البته، نه از جنس فیزیکی، نه، حتی، از جنس منطقی و ارزشی، بلکه بیشتر از جنس «امر شکلی» و «امر باحال» هستند.
چالش آن است که نقشها،هنجارها،انتظارات وشرایط گفتگو یا مبادله نمادین، مهیا نیست. به عنوان نمونه، وبگاهی با عنوان «کوی دانش؛ نگاهی آرام به فرآیند پرشتاب علم و فناوری»، مطلبی با عنوان «14 مشکل آزاردهنده در تلفن همراهِ ... و نحوه برطرفسازی آنها» منتشر کرده است که در آن بر مبنای تجربیات کاربران، نکاتی در مورد یک تلفن همراه گوشزد شده است.
در ذیل مطلب و کامنتها، کسی که خود را «مریم» معرفی کرده است نوشته: «چرا دروغ میگین؟؟؟ من این گوشی رو دارم و خدا رو شکر هیچکدوم از این مشکلا رو نداره!!!! الکی رو گوشیهای ... عیب نذارین. در حال حاضر بهترین گوشیهای بازار ... هستن و ... گل سرسبد اونا هست».
در نگاه اول، برخی مخاطبان مسنتر یا قدیمیتر، این مواجهه موسوم به «مریم» را عصبی، غیرمنطقی، و ناجور ارزیابی میکنند، ولی، واقع آن است که یک تغییر پارادایم رخ داده است، به این معنا که خود موسوم به «مریم» هم برای این اظهار نظر خود ارزش منطقی یا اخلاقی قائل نیست، بلکه در یک سطح متفاوت، به عنوان یک امر شکلشناختی و گذرا، اظهار نظر کرده است.
او یک فان برند است، و سخنی گفته است و رفته است، و، حتی، بر نمیگردد تا ببیند دیگران راجع به این اظهار نظر او چه گفتهاند. البته، ما با این نحو برخورد با دنیا بیگانه نیستیم؛ چیزی شبیه مواجهه هواداران تیمهای ورزشی است، ولی، وجه بدیع پدیده آن است که این نوع مواجهه در مراودات انسانی غلبه پیدا کرده و خیلی از کنشگران هنوز هم در تعیین سطح اهمیت آن دچار مشکل هستند، و آنها را بیش یا کمتر از حد جدی میگیرند.
کاوش 3.
برخورد خونسرد و در عین حال، خشن کنشگران با این فضای پر از ستیز شبکه، با نحوی کرختی مفرط که لازمه زیست در این فضاست، همراه شده است. البته، این نحو کرختی، در عین حال، که برای زیست در فضای شبکهای ضروری است، مع الوصف، بیمارگون هم هست و در سایر بخشهای زندگی انسانی اختلال به وجود میآورد.
یک نمونه از این کرختی بیمارگون، مسئله تغافل ما نسبت به نظارتها و جاسوسیهای شبکه است. امروزه، همه به این مسئله وقوف یافتهاند که در سرتاسر شبکه تحت نظر هستند، حتی، سرویس دهندههایی مانند فیس بوک، پنهان نمیکنند که یک بار یا بارها اطلاعات کاربران خود را در اختیار نهادهای امنیتی ایالات متحده قرار دادهاند، ولی، اغلب کاربران تصمیم به ترک این محیط یا ستیز با آن نمیگیرند. همه میدانند که سازمانهای نظامی، جنبشهای اجتماعی، تشکلهای کسب و کار، سیستمهای ارتباطی و مهاجرت، ساختار فیزیولوژیک، روابط زبانی، روابط شخصی، و، حتی، فرستندههای عصبی افراد زیر نظارت سهمگین نهادهای قدرت هستند و همه در همه جا رؤیت میشوند، ولی، اثری از یک اقدام جدی برای رویارویی با این نظارت رؤیت نمیشود.
کاوش آخر
مرتبط با همین مطلب، این را هم میتوان اضافه کرد که سلسله مراتب، اعم از مراتب علمی، ثروت، اخلاقی، سن و سال و... در این فضای جدید کمرنگ و بیرنگ میشود. این وضع، برای اغلب افراد میتواند راحتیبخش و در عین حال، عصبیکننده باشد.
اغلب افراد میتوانند در برخی موقعیتها بدون ملاحظه شئون، آزادانه شورش کنند و در این شورش، حتی، شور ماجرا را هم درآورند. ولی، همین افراد، در همان روز، در یک گروه و قرارگاه شبکهای دیگر، اسیر موقعیتهای پرتنشی میشوند که دیگران همان بلا را سر خودشان میآورند، و شأن ایشان را رعایت نمیکنند.
همه اینها باز میگردد به این که افراد در مواجهههای شبکهای، ملاحظه امر منطقی یا اخلاقی را نمیکنند، بلکه بر «امر شکلی» و «امر باحال» توجه دارند. قابل ذکر این که عدم توجه افراد به «امر منطقی» و «امر اخلاقی»، به مفهوم عدم اهمیت یا فقدان این امور نیست. واقع آن است که، انسان شبکهای از فقدان امر برحق یا عدم مراعات اخلاقی آزرده میشود، ولی، در سرسام شبکه متوجه ریشه این مشکل خود نمیگردد.